امکان وقوع بدتر از بد، توجه به احتمال شکست، واقع‌بینی و تصمیم‌گیری صحیح – علیرضا محمودی فرد
امکان وقوع بدتر از بد، توجه به احتمال شکست، واقع‌بینی و تصمیم‌گیری صحیح – علیرضا محمودی فرد

طبق گزارش پایگاه خبری کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رالف دوبلی آمده است: “در زندگی روزمره، چون موفقیت، بیش از ناکامی به چشم می‌آید، دائما شانس موفقیت خود را بیش از اندازه تخمین می‌زنی! تو هم به‌عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمی‌دانی شانس موفقیتت چقدر […]

طبق گزارش پایگاه خبری کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رالف دوبلی آمده است: “در زندگی روزمره، چون موفقیت، بیش از ناکامی به چشم می‌آید، دائما شانس موفقیت خود را بیش از اندازه تخمین می‌زنی! تو هم به‌عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمی‌دانی شانس موفقیتت چقدر پایین است؛ قربانی خطای بقا …”

اینکه در بسیاری از مواقع، شانس موفقیت انسان، بسیار پایین‌تر از شانس شکست اوست، یک واقعیت بزرگ در زندگی است که بسیاری از افراد به آن توجه نمی‌کنند؛ تو باید، بارها و بارها شکست بخوری، تا بتوانی موفق شوی؛ البته این باید، امری نیست؛ بلکه طبیعی است؛ یعنی خواه ناخواه، شکست‌های زیادی را تجربه خواهی کرد؛ یعنی تو باید آن‌قدر ببازی و آب‌دیده شوی، تا دیگر با شکست، ناامید نشوی و تلاش خودت را بیشتر کنی و با تمرین و ممارست، بتوانی بر مشکلات غلبه کرده و در آن صورت اکثرا پیروز شوی؛ مثلا فوتبالیستی که می‌تواند غالب موقعیت‌های گل را به گل تبدیل کند، آیا از ابتدا این‌گونه بوده و این‌قدر در این کار تبحر داشته است؟ بازیکنانی همچون رابرت لواندوفسکی و ارلینگ هالند که جزو بهترین تمام‌کننده‌های حال حاضر جهان محسوب می‌شوند، آیا مادرزادی این‌گونه بوده‌اند؟ درست است که استثناءاتی همچون لیونل مسی هم وجود دارد که گفته می‌شود وی بسیاری از توانایی‌هایش را بدون تمرین و صرفا به‌علت هوش خدادادی‌اش به‌دست آورده است و بعضا از هم‌تیمی‌هایش نقل شده است که مثلا وی هرگز تمرین زدن ضربات آزاد نکرده است، اما می‌بینیم که با اختلاف زیاد، بهترین زننده ضربات آزاد در قرن بیست و یکم است، اما چنین مثال‌هایی، به نسبت نقیض آن‌ها، زیاد نیست؛ بسیاری از اوقات، تصمیم‌گیری درست، نیازمند دقت فراوان است. یا مثلا فردی که استاد بزرگ شطرنج است، آیا از اول این‌قدر حرفه‌ای بازی می‌کرده است؟ یا اینکه آن‌قدر کیش و مات شده است که تمام حالت‌های کیش و مات شدن و راه‌های گریختن از آن‌ها را یاد گرفته است؟ یعنی آن‌قدر باخته است که همه حالت‌های باختن و ضد آن را آموخته است.

در تصمیم‌گیری، همیشه باید نرخ و احتمال شکست را هم در نظر بگیریم؛ اگه صرفا به موفقیت فکر کنیم و تصور کنیم که حتما پیروز و موفق خواهیم شد، این خودش اولین قدم اشتباه در تصمیم‌گیری است؛ مثلا در روش Maximax  (حداکثرِ حداکثر)، خوش‌بینانه‌ترین حالت مدنظر است؛ حال آن که در بسیاری از موارد، نه تنها خوش‌بینانه‌ترین حالت رخ نمی‌دهد، بلکه بدبینانه‌ترین اتفاق ممکن، به وقوع می‌پیوندد؛ مثلا وقتی یکی از دوستان ما یک عمل جراحی سخت دارد و باید تصمیم بگیریم که عمل کند یا نکند، در صورت انجام عمل، شاید کمتر کسی از ما این تصور را داشته باشیم که وی از زیر عمل، زنده برنخواهد گشت؛ ولی ممکن است واقعا چنین اتفاقی رخ دهد و داغی دائمی بر دلمان بنشیند که با هیچ چیزی جبران نشود؛ همیشه ممکن است اتفاق بدی بیفتد و همیشه امکان بدتر شدن اوضاع و شرایط وجود دارد؛ گاهی می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، اما پررنگ‌تر از آن سیاهی هم ممکن است حاصل شود؛ گویند آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب؛ بله برای غریق، فرقی نمی‌کند که یک وجب سرش زیر آب باشد یا در عمق ۱۱ کیلومتری اقیانوس آرام غرق شود؛ اما در غالب موارد، بدتر از بد هم وجود دارد؛ نمره ۹، افتاده محسوب می‌شود و فرد را ناامید می‌کند ولی نمره ۷، از آن بدتر است، نمره ۵ هم از ۷ بدتر بوده و … و ظاهرا نمره ۰ از همه نمرات بدتر است؛ اما ممکن است شخصی، در دو درس یا دوره، نمره ۰ بگیرد و … و به همین ترتیب همیشه ممکن است اوضاع بدتر شود؛ شاید فردی با بیماری سختی مواجه شود؛ از آن بدتر نیز ممکن است؛ اگر مثلا فرد سرطان روده داشته باشد، با اوضاع و احوال بدی مواجه می‌شود، ولی ممکن است سرطانش اصطلاحا متاستاز کرده و با سرطان‌های دیگری همچون کبد، معده، لوزالمعده، مری و …. نیز روبرو شود. همیشه احتمال وخیم‌تر شدن اوضاع وجود دارد و انسان باید در تلاش باشد که در کنار امید داشتن علی‌الخصوص به تقدیرهای خداوند بزرگ و عادل، درست تصمیم بگیرد و تلاش خود را داشته باشد، که زمینه را برای وقوع رخدادهای بهتر فراهم کند. اگر ما درست تصمیم بگیریم و انتخاب‌های بهتری داشته باشیم، تقدیرهای بهتری هم منتظر ما خواهند بود…

به قلم: علیرضا محمودی‌فرد-محقق و مدرس دانشگاه‌ها و مدارس

  • نویسنده : علیرضا محمودی فرد