یادداشتی به قلم مریم مینائی با عنوان بلوغ عاطفی
یادداشتی به قلم مریم مینائی با عنوان بلوغ عاطفی

به گزارش کلام قلم، در حال حاضر بلوغ عاطفی یکی از موارد مهم در زندگی انسان هاست که متاسفانه کارشناسان کمتر درباره ان سخن گفته و فرهنگ سازی در بین مردم پرداخته اند. بلوغ عاطفی فرایندی پویا به معنای توانمندی افراد جهت وقوف و مدیریت عواطف و احساسات خود و سنجش هیجانات عاطفی دیگران در […]

به گزارش کلام قلم، در حال حاضر بلوغ عاطفی یکی از موارد مهم در زندگی انسان هاست که متاسفانه کارشناسان کمتر درباره ان سخن گفته و فرهنگ سازی در بین مردم پرداخته اند.

بلوغ عاطفی فرایندی پویا به معنای توانمندی افراد جهت وقوف و مدیریت عواطف و احساسات خود و سنجش هیجانات عاطفی دیگران در ارتباطات میان فردی به منظور سازگاری با موقعیت و شرایط های مختلف و انتخاب های هوشمندانه و مسئولانه در مسیر رسیدن به موفقیت و کامروایی است. از نشانه های شاخص بلوغ عاطفی تاب آوری بالای افراد و گاهاً بی اعتنایی هنگام رویارویی با بحران های چالش برانگیز و هیجانات منفی و همچنین برخورداری از مهارت حل مسئله برای غلبه بر چالش ها، افکار و نگرش های نامطلوبی می باشد که بر زندگی فرد تأثیر منفی می گذارد (رافیدالی۲۰۱۷)

بلوغ عاطفی وهله ای از نمو انسان می باشد که لازمه ی برخورداری از سلامت روان است و برعکس بلوغ جسمانی که به صورت از پیش تعیین شده و طبق الگوهای رسش در افراد رخ می دهد امری اکتسابی بوده و از عوامل متعددی نظیر چهارچوب محیط خانواده و روش های تربیتی والدین تأثیر می پذیرد. شایان ذکر است که بلوغ عاطفی معمولاً با سن تقویمی افراد ارتباط چندانی ندارد ممکن است با بسیاری از بزرگسالانی مواجه باشیم که در ظاهر بزرگسال باشند و به مرحله ای از رشد رسیده باشند اما از نظر رفتار و منش همانند یک کودک نابالغ عمل کنند (کومار ۲۰۱۴)

خانواده به عنوان نخستین مرکزی که کودک از بدو تولد در آن قرار می گیرد در شکل گیری ارتباطات اجتماعی آینده و میزان بلوغ عاطفی نقش بسزایی دارد و فرزندان در بستر خانواده و برحسب جهت گیری الگوهای تربیتی والدین و تعاملات والد – فرزندی در مسیر تکامل بلوغ عاطفی – سلامت روان  – کسب مهارت های اجتماعی و رشد شناختی عاطفی قرار می گیرند (عظیمی فر – جزایری – فاتحی زاده و عابدی ۱۳۹۶)

مولر در حین ربط دادن نابالغی افراد به الگوهای والدینی متذکر می شود که چشم پوشی از نقوص والدین و عدم نکوهش آنان و آگاهی از پیامد تصمیمات نادرست و

مسئولیت پذیری در وضعیت های ناخوشایند زندگی ور رهانیدن خود از اتفاقات نلخ دیرین می تواند در گزینش و دست یابی به بلوغ عاطفی کمک شایانی به افراد بکند

پس هر یک از افراد چنانکه از لحاظ مغزی صدمه ای ندیده باشد و تعادل روانی داشته باشند علی رغم گذشته خود می توانند تصمیم به دست یابی به بلوغ عاطفی بگیرند و در این مسیر موفق شوند (مولر ۲۰۰۲ به نقل از مهران ۱۳۸۶)

عامل اصلی اغلب اختلالات شایع روانی شناختی نظیر افسردگی و اضطراب که معمولاً در دوره ی انتقال از کودکی به بزرگسالی روی می دهد و همچنین روابط ناموفق زوجین و سردی و ملال عاطفی که از وجود مغایرت بین زن و مرد می باشد ناشی از عدم دسترسی به بلوغ عاطفی می باشد این گونه زوجین هنگام رویارویی با مشکلات قادر به یافتن راه حل مؤثر و منطقی برای رفع مشکل نیستند و چون از مهارت حل مسئله برخوردار نیستند در موقعیت های دشوار زندگی نگرانی و اضطراب شدیدی را متحمل می شوند. (نودین یزدی ۱۳۹۰)

مراحل رسیدن به بلوغ عاطفی

خودشناسی: خودآگاهی یک اصل مهم در زندگی و یکی از مولفه های اساسی در مسیر رسیدن به بلوغ عاطفی است و به معنای آشنایی و بینش در مورد ویژگی های فردی، معیارها، هویت فردی، قابلیت ها، آرمان ها و درک نیازهای خود می باشد. اشخاصی که از خودآگاهی برخوردارند شناخت کافی نسبت به خود دارند و از نقاط قوت و ضعف خود آگاهند و در جهت تلاش برای بهبود بخشیدن به نقاط ضعف خود بر می آیند

خود تنظیمی: افراد با ادراک عواطف و احساسات خود در صدد جستجوی راه حل برای تغییر و تحول و بهبود عملکرد نامناسب خود برمی آیند و بر کنترل تکانه ها و نفس خود تسلط می یابند. طریق فرا گرفتن این مهارت می تواند با تغییر در عادات غلط روزمره و تمرین و تلاش اتفاق بیفتد به طوری که افراد با شناسایی محرک هایی که باعث بی اختیاری رفتار می شوند و کنترل آنها و مواجهه شدن با احساسات منفی و پذیرش آنها به عنوان حس درونی ناخوشایند و به تعویق انداختن حس رضایت مندی می توانند از مهارت خودتنظیمی برخوردار شوند

انگیزه: شناخت معیارها و نیازهای برتر از ضرورت زندگی هر فردی می باشد و لازمه ی رسیدن به آن، شناخت و فهم فرد از خویشتن می باشد زیرا این ترجیحات سوق دهنده ی فرد به سمت جایگاه مناسب و دلخواه خودش می باشد، فرد با شناسایی و یافتن آرمان های خود در مسیر اتصال به آن گام بر می دارد و توسط یک انرژی درونی برانگیخته می شود و حتی با وجود بازدارنده های مسیر از تقلا و مجاهدت خسته نمی شود

همدلی: انسان از ابتدایی ترین سالهای زندگی اش مستعد همدلی می باشد و طی تغییرات تدریجی و رسیدن به درجه ای از رشد به همدلی بالغ نزدیک می شود و می تواند ابراز همدلی کند. همدلی یعنی توانایی داشتن در درک تجربیات دیگران و هم احساس شدن با آنها، همدلی انعطاف پذیری افراد را افزایش می دهد و مانع از ارزیابی نادرست می شود همچنین همدلی موجب بهبود روابط میان فردی می شود و این قابلیت را در افراد ایجاد می کند که چگونه با افراد متعلق به نسل و نژادهای مختلف صرف نظر از الگوهای متفاوت فرهنگی، اجتماعی و مذهبی به نحو احسن ارتباط مثبت برقرار کنند و سازگاری و همراهی و درک متقابل داشته باشند.

 

  • نویسنده : مریم مینائی کارشناس ارشد روانشناسی