به گزارش کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن، اثر رالف دوبلی آمده است: “دو سری عدد داریم: – سری الف: ۷۲۴، ۹۴۷، ۴۲۱، ۸۴۳، ۳۹۴، ۴۱۱، ۰۵۴ و ۶۴۶ – سری ب: ۳۴۹، ۸۵۱، ۲۷۴، ۹۰۵، ۷۷۲، ۰۳۲، ۸۵۴ و ۱۱۳ * اعداد سری الف، چه اشتراکی با هم دارند؟ * از آنچه فکر […]
به گزارش کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن، اثر رالف دوبلی آمده است: “دو سری عدد داریم:
– سری الف: ۷۲۴، ۹۴۷، ۴۲۱، ۸۴۳، ۳۹۴، ۴۱۱، ۰۵۴ و ۶۴۶
– سری ب: ۳۴۹، ۸۵۱، ۲۷۴، ۹۰۵، ۷۷۲، ۰۳۲، ۸۵۴ و ۱۱۳
* اعداد سری الف، چه اشتراکی با هم دارند؟
* از آنچه فکر میکردی، آسانتر است؛ عدد ۴، در هر یک از آنها وجود دارد!
* چه چیزی اعداد سری ب، را با هم مرتبط میکند؟
* اینکه هیچکدام از عدد ۶ استفاده نکردهاند!
* تشخیص “نبودن” به مراتب دشوارتر از تشخیص”بودن” است؛ بهعبارت دیگر، ما تاکید بیشتری بر آنچه هست میکنیم، تا آنچه نیست ….”
یکی از موارد روانشناسی، این است تا زمانی که نیاز به چیزی ایجاد شود، انسان آن را طلب و بعضا حس نمیکند؛ تا زمانی که چیزی تحتعنوان خودروی شاسیبلند ساخته نشده است، کسی بهدنبال چنین چیزی نیست و از نداشتن آن حسرت نمیخورد؛ مادامی که دستگاههایی بهنامهای موبایل، پیسی، تبلت، لپتاپ و … ساخته نشده بود، کسی نداشتن آنها را با حس نیازمندی، مطرح نمیکرد و خود را محتاج داشتن آنها نمیدانست؛ تا زمانی که دستگاهی بهمنظور ظرف شستن ساخته نشده بود، هیچکس ماشین ظرفشویی را طلب نمیکرد؛ تا موقعی که جراحی پلاستیک وجود نداشت، کسی بهدنبال تغییر چهره و انجام عملهای زیبایی برای زیباتر شدن ظاهری نبود؛ تا هنگامی که هواپیما اختراع نشده بود، کسی بهدنبال رسیدن به مقصد با مسافت یا فاصلهی زیاد در مدتزمان کوتاهی همچون یک یا دو ساعت نبود؛ از اینگونه نمونهها، بسیار است. چیزی وجود دارد، تحتعنوان نیازسازی؛ وجود تکنولوژی، باعث ایجاد حس نیاز میشود. بسیاری از سازمانها و شرکتهای پیشرو، که نگاهی از درون به بیرون در بازار دارند و بر اساس تخصص و تواناییهای خودشان، محصولات یا خدمات جدیدی به بازار عرضه میکنند، از همین حس نیازسازی بهره میگیرند و شرایط خود را بهبود میدهند. ما بودن چیزی را راحتتر از نبودن آن تشخیص میدهیم؛ چه در خصوص خدمات، چه در مورد کالاها و چه حتی در مورد نعمات؛ تا وقتی که چهار ستون بدنمان سالم باشد و دردی را حس نکنیم، ارزش و اهمیت سلامتی را متوجه نمیشویم؛ اما به محض بیمار شدن، تازه متوجه میشویم که تندرستی چقدر خوب بود؛ چقدر خوب بود که بدون پادرد میتوانستم راه بروم؛ بدون سردرد میتوانستم راحت بخوابم؛ بدون تنگی نفس، میتوانستم نفس بکشم؛ بدون تپش قلب، میتوانستم استراحت کنم؛ بدون مبتلا بودن به دیابت، میتوانستم به خوردن شیرینیجات، غلات و کلا کربوهیدراتها مشغول باشم؛ بدون ضعف چشم، گوش و زبان، میتوانستم بشنوم، ببینم، بچشم و لذت ببرم؛ تا چیزی بهوجود نیامده باشد، نبود آن خوب حس نمیشود؛ بودن یا نبودن، مساله این است! قدر نعمات اهدا شده به خویش را بدانیم و آفریدگار بزرگ و مهربانمان را بسیار شاکر باشیم، که لئن شکرتم لازیدنکم؛ شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ کفر، نعمت از کفت بیرون کند …
به قلم: علیرضا محمودیفرد – مشاور بازاریابی صادراتی در کشورها، در مرکز مشاوره کسب و کار و خدمات کارآفرینی و اشتغال پرتو مدیران خلیج فارس
- نویسنده : علیرضا محمودی فرد