شعری از شاعر ارسلان صمدی لرگانی
شعری از شاعر ارسلان صمدی لرگانی

از تو همین اشاره ی پنهان مرا بس است یا آن سکوت سربه گریبان مرا بس است   یک مثنوی غزل ،شده عادت برای چه یک آه سردِ سینه ی سوزان مرابس است   آن خاطرات خواب زده ارزانی شما تاخورده عکسِ گوشه ی ایوان مرابس است   ظرف تکیده را بنوازی ز لطف و […]

از تو همین اشاره ی پنهان مرا بس است

یا آن سکوت سربه گریبان مرا بس است

 

یک مثنوی غزل ،شده عادت برای چه

یک آه سردِ سینه ی سوزان مرابس است

 

آن خاطرات خواب زده ارزانی شما

تاخورده عکسِ گوشه ی ایوان مرابس است

 

ظرف تکیده را بنوازی ز لطف و مهر

این کاسه شکسته به دامان مرا بس است

 

پَر پَر کنی به مشق شبانه گل مراد

یک شاخه گل کنارخیابان مرا بس است

 

دیدار سنگ و آینه،آب است و آذرخش

گلبرگ سبز ونم نم باران مرا بس است

 

روزی که دیدمت به غزل می نواختی

امروزاشک مصرع پایان مرابس است

 

شاعر: ارسلان صمدی لرگانی