طبق گزارش کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رالف دوبلی آمده است: ” من چندین سال است که گوشی آیفون دارم؛ این ابزار، به من اجازه میدهد همه چیز را مطابق میل خودم تنظیم کنم؛ استفاده از داده، همزمانی نرمافزارها، پنهان کردن تلفن و حتی اینکه بخواهم دیافراگم دوربین چقدر صدا دهد؛ تا […]
طبق گزارش کلام قلم، در کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رالف دوبلی آمده است: ” من چندین سال است که گوشی آیفون دارم؛ این ابزار، به من اجازه میدهد همه چیز را مطابق میل خودم تنظیم کنم؛ استفاده از داده، همزمانی نرمافزارها، پنهان کردن تلفن و حتی اینکه بخواهم دیافراگم دوربین چقدر صدا دهد؛ تا بهحال چند تا از اینها را تنظیم کردهام؟ درست حدس زدی؛ هیچکدام …!
در دفاع از خودم باید بگویم که من بهلحاظ فنی ضعیف نیستم، بلکه فقط یکی از قربانیان چیزی هستم که اثر پیشفرض نام دارد؛ تنظیمات پیشفرض، به اندازه بالشی نرم که با خوشحالی روی آن آرام میگیریم، گرم و دلپذیرند؛ درست همانطور که من تمایل داشتم به تنظیمات کارخانهای گوشی وفادار بمانم، بیشتر مردم هم به گزینههای استاندارد، میچسبند؛ برای مثال، ماشینهای جدید معمولا در رنگهای مشخص تبلیغ میشوند؛ در تمام کاتالوگها، ویدئوها و تبلیغات، تو ماشین جدید را در همان رنگِ مشابه میبینی؛ گرچه ماشین در رنگهای فراوانی عرضه میشود؛ درصد خریدارانی که این رنگ پیشفرض را انتخاب میکنند، نسبت به کسانی که در گذشته این رنگ را انتخاب میکردند، بسیار بیشتر شده است؛ خیلیها پیشفرض را انتخاب میکنند.”
ما دستگاههایی داریم که از بسیاری از امکانات آنها استفاده نمیکنیم؛ همین تلفن همراه که جزئی جدانشدنی از زندگی یکایک ما شده است، امکانات بیشماری دارد که تنها بخش کوچکی از آنها را در روزمره بهکار میگیریم و یا به بسیاری از کاربردهای آن واقف نیستیم و یا چندان تمایلی به استفاده از آنها نداریم؛ این وسیله، تا حدودی جای تلفن ثابت، ساعت، ماشین حساب، کامپیوتر، دستگاه ضبط صوت، کنسولهای گیمینگ، عابر بانک، تاکسی تلفنی و آژانس و پیک، دستگاه دیویدی پلیر، آلارم، انواع حافظههای فلاپیدیسک، سیدی، دیویدی، فلش مموری و … را گرفته است و بسیاری از کارها را با برنامهها و اپلیکیشنهای آن میتوان انجام داد؛ اما ما فقط از بخشی از تواناییها این وسیلهی قدرتمند و پرکاربرد استفاده میکنیم، همانطوری که ما صرفا از بخشی از تواناییهای بدن و بهصورت خاص مغزمان بهره میگیریم. ما بسیاری از اوقات به کم و همان چیز عادی و در دسترس، قانعیم و حتی حاضر نیستیم راه دیگری را امتحان کنیم؛ مثلا همیشه فقط از یک مسیر از محل کار تا منزلمان یا بالعکس میرویم و حاضر نیستیم راه دیگری را بیازماییم؛ چهبسا که در صورت امتحان مسیر دیگر، راه هموارتر یا سریعتری برای رسیدن به مقصد بیابیم.
اینکه ما از تمام قابلیتهای خود در هر زمینهای استفاده نمیکنیم یا نمیتوانیم استفاده کنیم، چالشی است که همواره ذهن محققان را درگیر میکند؛ اینکه مثلا ما چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم که استفادهی مفیدتری بتوانیم از قدرت بیانتهای مغز خود کنیم، همواره پژوهشگرانی را به فکر فرو میبرد؛ اینکه مثلا یک ورزشکار پرورش اندام، چگونه تمرین کند، چگونه تغذیه کند، چگونه ریکاوری و استراحت کرده و چگونه رژیم بگیرد تا بهترین و بهینهترین خروجی را از بدن خود بگیرد، خود مسالهای است.
اینکه چرا در اغلب موارد با به پیشفرضها بسنده میکنیم و بهدنبال تغییر نیستیم، خود یک مبحث روانشناسی است؛ تنظیمات و آپشنها میتواند راحتی، رضایت بیشتر و سفارشیسازی را به ارمغان بیاورد و مخاطب از کار با آن وسیله یا دستگاه، لذت بیشتری ببرد.
راحتطلبی و تنفر از ضرر، چیزهایی هستند که نقش زیادی در تصمیمات ما دارند؛ در بسیاری از اوقات، بهدلیل اینکه نمیخواهیم بهسختی خاصی ولو کم بیفتیم یا حوصله نداریم و یا نگران آسیب یا ضرری هستیم، به پیشفرضها اعتماد کرده و آنها را مدنظر و سرلوحه قرار میدهیم؛ چهبسا که گزینهها، آپشنها و انتخابهای دیگر، ما را به نقاط بهتری برساند، اما به این دلایل مذکور، حتی حاضر به آزمودن آنها هم نیستیم. چنین چیزی، میتواند مانع پیشرفت شود؛ در مباحث بهینهسازی، مفاهیمی داریم تحتعنوان دره (قله) محلی و دره (قله) سراسری؛ اگر ما راههای جدید را نیازماییم، گویی در دره یا قلهی محلی گیر کردهایم و تا زمانی که در چنین نقاطی از پاسخ سیستم گیر کنیم، امکان رسیدن به بهینهترین نقطه که تحتعنوان بهینه سراسری مطرح میشود، وجود ندارد؛ در بسیاری موارد، دستیابی به نقطه بهینه سراسری، میتواند بسیار مهم، کارگشا و موثر باشد؛ لذا باید تلاش کرد تا به این نقطه نزدیک شده و نهایتا به آن رسید.
به قلم: استاد علیرضا محمودی فرد – کارشناس تحقیق و توسعه شرکت فنی و مهندسی آریا اندیشه صنعت اکسین
- نویسنده : علیرضا محمودی فرد