مصاحبه اختصاصی پیرامون تاب‌آوری در دل بحران: روایت مدیریت فرهنگ و هنر در زمانه جنگ و تحریم با عضو کمیسیون بهبود فضای کسب و کار اتاق بازرگانی استان اصفهان دکتر مجید رفیعیان اصفهانی
مصاحبه اختصاصی پیرامون تاب‌آوری در دل بحران: روایت مدیریت فرهنگ و هنر در زمانه جنگ و تحریم با عضو کمیسیون بهبود فضای کسب و کار اتاق بازرگانی استان اصفهان دکتر مجید رفیعیان اصفهانی

به گزارش کلام قلم به نقل از اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی، در روزگار کنونی، بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر زندگی روزمره ما سایه انداخته‌اند و بخش فرهنگی و هنری کشور نیز از این تأثیرات بی‌نصیب نمانده است. بسیاری از سالن‌های تئاتر، گالری‌ها و موسسات فرهنگی با کاهش بودجه، افت مخاطب و محدودیت‌های اجرایی […]

به گزارش کلام قلم به نقل از اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی، در روزگار کنونی، بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر زندگی روزمره ما سایه انداخته‌اند و بخش فرهنگی و هنری کشور نیز از این تأثیرات بی‌نصیب نمانده است. بسیاری از سالن‌های تئاتر، گالری‌ها و موسسات فرهنگی با کاهش بودجه، افت مخاطب و محدودیت‌های اجرایی مواجه شده‌اند. با این حال، در دل همین دشواری‌ها، هنرمندان و مدیران فرهنگی ایران نشان داده‌اند که هنر و فرهنگ می‌توانند منبع امید و تاب‌آوری اجتماعی باشند. از کنسرت‌های آنلاین گرفته تا نمایشگاه‌های کوچک محلی و فعالیت‌های دیجیتال، روش‌های خلاقانه‌ای شکل گرفته است که جامعه را به هم پیوند می‌دهد و هویت فرهنگی را زنده نگه می‌دارد.

این مصاحبه به بررسی نقش مدیریت فرهنگ و هنر در ایران امروز اختصاص دارد، جایی که مدیران و کسب‌وکارهای فرهنگی باید میان بقا و نوآوری، میان محدودیت‌ها و فرصت‌ها، تعادل برقرار کنند. ما در این گفتگو تلاش کرده‌ایم واقعیت‌های امروز را تحلیل کنیم، چالش‌ها را روشن سازیم و مسیرهای عملی برای تاب‌آوری و رشد در دل بحران‌ها معرفی کنیم.

کارشناس این مصاحبه، جناب آقای دکتر مجید رفیعیان اصفهانی، هنرمند حوزه‌ی موسیقی و عکاسی، مدیرمسئول موسسه فرهنگی هنری بسته‌نگار سپاهان، پژوهشگر و فعال حوزه‌ی‌ فرهنگ و هنر است، که سال‌ها تجربه در طراحی و اجرای پروژه‌های فرهنگی و هنری را در کارنامه خود داشته و با چالش‌های واقعی کسب‌وکارهای فرهنگی و هنری آشناست.

 

حسینی علی آباد: این روزها وقتی از مدیریت فرهنگ و هنر صحبت می‌کنیم، به‌ویژه در سطح جهانی، نمی‌توان بحران‌ها را نادیده گرفت. جنگ‌ها، مهاجرت‌های گسترده، یا حتی بحران‌های زیست‌محیطی، همه بر فرهنگ و هنر تأثیر می‌گذارند. شما فکر می‌کنید مدیریت فرهنگی چه نقشی در چنین شرایطی دارد؟

رفیعیان: اگر بخواهم ساده بگویم، فرهنگ و هنر در زمان بحران بیشتر شبیه یک پناهگاه می‌شود. وقتی جنگ یا مهاجرت اتفاق می‌افتد، مردم چیزی می‌خواهند که هویت‌شان را به آن گره بزنند و در عین حال احساس امنیت کنند. هنر دقیقاً همین کار را می‌کند؛ از یک طرف هویت را حفظ می‌کند و از طرف دیگر امید می‌دهد. نقش مدیریت فرهنگی در چنین وضعیتی این است که فضا و بستری ایجاد کند تا این هنر و فرهنگ بتوانند زنده بماند و به دسترس جامعه برسد. مثلاً در اوکراین بعد از شروع جنگ، گروه‌های تئاتری کوچک در زیرزمین‌ها نمایش اجرا می‌کنند. این فقط سرگرمی نیست؛ نوعی تاب‌آوری اجتماعی هم هست. هنر نقش پر رنگی در ایجاد امید و نشاط در جامعه ایفا می‌کند.

حسینی علی آباد: جالب است؛ اما به نظر شما، آیا این نوع فعالیت‌ها فقط یک تسکین موقت نیست؟ آیا می‌تواند در بلندمدت هم اثری داشته باشد؟

رفیعیان: تجربه نشان داده که اثرشان بلندمدت است. ما وقتی از تاب‌آوری فرهنگی حرف می‌زنیم، دقیقاً منظورمان همین است. توانایی جامعه برای بازسازی و بازتعریف خودش در دل بحران؛ مثلاً در جریان بحران مهاجران سوری، خیلی‌ها فکر می‌کردند که فرهنگ سوری محدود به خاطرات مردم است. اما با برگزاری جشنواره‌های موسیقی و هنر و ارائه‌ی آنها در رسانه‌های اروپایی توسط مهاجران سوری، نه‌تنها آن فرهنگ زنده ماند بلکه حتی جامعه‌ی میزبان هم از آن تأثیر گرفت؛ این یعنی هنر نه فقط مرهم است، بلکه ابزاری برای ساختن آینده مشترک هم هست. در مورد ایرانیان مهاجر نیز همینطور است. بسیاری از هنرمندان ایرانی در جهان به شناساندن بیشتر هنر ایرانی کمک کرده‌اند. اگر با دقت به اخبار فرهنگی و هنری دقت کنیم، رد پای این فعالیت‌ها را خواهید دید. دوستان هنرمند و اهل فرهنگ زیادی دارم که در کشورهای دیگر به این فعالیت‌ها مشغول هستند و بدون‌شک تأثیر این فعالیت‌ها در ارتباطات بین‌المللی کشورها آشکار خواهد شد.

حسینی علی آباد: پس به نوعی مدیریت فرهنگ و هنر می‌تواند پلی باشد بین گذشته و آینده؟! اما در این مسیر، چه چالش‌هایی وجود دارد؟

رفیعیان: چالش‌ها کم نیستند. اولین مشکل حوزه‌ فرهنگ و هنر، همیشه منابع است؛ بودجه‌ی محدود، امکانات کم؛ دلیلش هم حاشیه‌سود پایین این نوع فعالیت‌ها است. دومین چالش، مسئله‌ی سیاست است؛ گاهی هنر در شرایط بحران به‌سرعت سیاسی می‌شود و این می‌تواند آن را محدود کند. همواره دولت‌ها در تمام کشورهای جهان، سیاست‌ورزی در حوزه‌ی فرهنگ و هنر را داشته‌اند، کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست. و سومین مسئله هم نابرابری دسترسی است؛ یعنی بخشی از جامعه امکان مشارکت در فعالیت‌های فرهنگی پیدا می‌کنند و بخشی دیگر نه. همین مسئله باعث می‌شود که بگوییم مدیریت فرهنگی باید خلاق باشد، مثلاً از رسانه‌های اجتماعی یا برنامه‌های کوچک و محلی استفاده کند تا فرهنگ فقط برای یک طبقه‌ی خاص باقی نماند؛ اینجاست که نقش نهادهایی مثل شهرداری‌ها در توزیع برابر محصولات فرهنگی و هنری پررنگ‌تر می‌شود.

حسینی علی آباد: شما به تاب‌آوری فرهنگی اشاره کردید. اگر بیاییم سراغ ایران امروز، فکر می‌کنید مدیریت کسب‌وکارهای فرهنگی و هنری در شرایط ایران امروز ـ که درگیر جنگ، مکانیزم ماشه و فشارهای اقتصادی هستیم ـ، چه ویژگی‌هایی پیدا کرده است؟

رفیعیان: وقتی درباره تاب‌آوری فرهنگی صحبت می‌کنیم، منظورمان فقط و فقط زنده نگه داشتن هنر و فرهنگ در شرایط سخت نیست، بلکه توانایی جامعه و مدیران فرهنگی برای سازگار شدن با محدودیت‌ها و بازآفرینی فرصت‌ها هم هست. در ایران امروز، کسب‌وکارهای فرهنگی و هنری تحت فشار مجموعه‌ای از بحران‌ها قرار دارند؛ همانطور که اشاره نمودید، از تهدیدهای منطقه‌ای و فعال شدن مکانیسم ماشه و تحریم‌ها گرفته تا مشکلات داخلی مانند تورم بالا، کاهش قدرت خرید مردم و محدودیت‌های قانونی. در چنین شرایطی، مدیریت فرهنگی دیگر فقط برنامه‌ریزی سنتی و بلندمدت نیست، بلکه باید شبیه مدیریت بحران دائمی عمل ‌کند. مدیران موفق امروز باید انعطاف‌پذیری و چابکی را در دستور کار قرار دهند؛ و باید پروژه‌ها را کوچک‌تر و قابل تغییر طراحی ‌کنند. به بیان ساده، مدیریت کسب‌وکارهای فرهنگی و هنری در ایران امروز تلفیقی است از تاب‌آوری، خلاقیت، انعطاف‌ داشتن و دیجیتالیزه شدن، همراه با درک عمیق از نیاز جامعه و حفظ هویت فرهنگی؛ مسیری که باعث می‌شود هنر نه تنها زنده بماند، بلکه حتی در دل محدودیت‌ها فرصت شکوفایی پیدا کند.

حسینی علی آباد: یعنی شما معتقدید امروزه مدیران فرهنگی و هنری بیشتر درگیر بقا هستند تا توسعه؟

رفیعیان: دقیقاً و بدون‌شک. اگر یک ناشر یا مدیر موسسه یا آموزشگاه یا سالن کنسرت را نگاه کنید، بیشتر وقتش صرف پیدا کردن راهی برای پرداخت هزینه‌ها می‌شود تا سرمایه‌گذاری بلندمدت روی یک پروژه‌ی بزرگ. مثلاً در موسیقی می‌بینیم که بسیاری از کنسرت‌ها به‌جای تمرکز روی تولید آثار تازه، بیشتر به اجرای کارهای پرفروش و مطمئن تکیه می‌کنند. این نوع تصمیم‌ها شاید محافظه‌کارانه به‌نظر  برسد، اما در واقع نشانه‌ای از همان تاب‌آوری است. به‌عبارتی تلاش برای زنده نگه‌داشتن چرخه‌ای که هر لحظه ممکن است با یک شوک اقتصادی یا تصمیم سیاسی مختل شود. معلوم است که در شرایط کنونی کشور، زیاد شاهد خلق آثار عجیب و خارق‌العاده در حوزه فرهنگ و هنر نباشیم. در شرایط تحریم و رکود، بقا مهم‌ترین کار یک مدیر است. در شرایط فعلی، تعطیلی و یا زیان مالیِ بسیاری از مراکز فرهنگی و هنری دور از ذهن نیست، به نظر من قطعی است.

حسینی علی آباد: با این وضعیت، آیا می‌توان امید داشت که بخش فرهنگی ایران فقط درگیر بقا نباشد و بتواند نقشی فعال‌تر در جامعه بازی کند؟

رفیعیان: در سوال قبل به این موضوع اشاره کردم. به نظر من بله، به شرطی که مفهوم تاب‌آوری را درست بفهمیم. تاب‌آوری فقط زنده ماندن نیست؛ توانایی تغییر دادن خود در شرایط سخت است. امروزه خیلی از کسب‌وکارهای هنری ایرانی یاد گرفته‌اند کوچک اما منعطف باشند. مثلاً کارگاه‌های هنری خانگی یا فضاهای کوچک اجرا که بدون هزینه‌های سنگین کار می‌کنند، به یک الگوی جدید تبدیل شده‌اند. اجرای موسیقی یا تأتر در فضاهای کوچک و صمیمی‌تر وجود دارد. باید به این موضوع اشاره کنم که استفاده از فضای اینترنتی و فروش آنلاین کتاب، برگزاری کنسرت‌های آنلاین یا حتی نمایشگاه‌های مجازی، نشانه‌ای از این است که مدیران فرهنگ و هنر و حتی هنرمندان مستقل، در ایران امروز، راه‌های تازه‌ای برای نفس کشیدن پیدا کرده است. اگر کمی در جریان‌های فرهنگی و هنری دقیق شویم، موارد زیادی را خواهیم دید.

حسینی علی آباد: شما به موضوع دیجیتال اشاره کردید. آیا واقعاً می‌توان گفت که فضای دیجیتال (یا مجازی) ناجی کسب‌وکارهای هنری در ایران شده؟

رفیعیان: ناجی شاید واژه‌ی سنگینی باشد، اما بی‌تردید یکی از مهم‌ترین مسیرهای بقا و شناساندن هنر و هنرمند به مخاطب شده است. به عنوان مثال، وقتی فروش فیزیکی کتاب به‌شدت افت می‌کند یا سالن‌ها خالی می‌مانند، تنها جایی که می‌تواند مخاطب تازه جذب کند، همین فضای مجازی است. نکته جالب این است که مخاطب ایرانی هم خودش به این تغییر عادت کرده؛ یعنی کتاب صوتی یا کنسرت آنلاین دیگر چیز عجیبی برای او نیست. پس اگر مدیران بتواند این بسترها را بهتر سامان دهد، حتی در دل بحران هم می‌شود شاهد نوآوری و خلق آثاری جدید بود. این نکته را اضافه کنم که ذات و جوهره‌ی هنر و فعالیت‌های هنری ایجاب می‌کند که مخاطب از نزدیک به هنرمند و هنرش بپردازد؛ برای همین هست که من فکر می کنم دنیای دیجیتال و فضاهای مجازی هیچ‌گاه نمی‌تواند به طور کامل جای ارتباط بین هنرمند و مخاطب را پوشش دهد.

حسینی علی آباد: اگر بخواهیم نگاهی رو به جلو داشته باشیم، به نظر شما در سال‌های آینده مدیریت فرهنگ و هنر در ایران به چه سمت و سویی پیش خواهد رفت؟

رفیعیان: واقعیت این است که به نظرم ما می‌توانیم دو سناریوی اصلی را تصور کنیم. سناریوی اول ادامه‌ی همین وضعیت موجود است؛ یعنی مدیران فرهنگی و کسب‌وکارهای هنری همچنان درگیر بقا بمانند، با منابع محدود دست‌وپنجه نرم کنند و هر بار با یک بحران تازه، انرژی‌شان را صرف عبور از آن کنند؛ که این مسیر باعث می‌شود خلاقیت‌ها کمتر مجال بروز پیدا کند و بیشتر شاهد تکرار و محافظه‌کاری باشیم. اما سناریوی دوم که امیدوارکننده‌تر است، حرکت به سمت «نوآوری و خلاقیت در دل محدودیت‌ها»ست؛ که بسیار سخت است، ریسک دارد، گرسنگی دارد و عمر بر باد دادن تا شاید اثرگذاری ایجاد کند. در هر دو سناریو، به نظر من مدیران و اهالی فرهنگ و هنر کار بسیار سختی پیش‌رو دارند.

حسینی علی آباد: یعنی به نوعی آینده نزدیک را باید در «کوچک شدن» کسب و کار‌های فرهنگی و هنری دید؟

رفیعیان: دقیقاً. این موضوع برای تمام حوزه‌های کسب و کار صدق می‌کند؛ کسب و کار‌های فرهنگی و هنری هم مستثنی نیستند. فراموش نکنیم که کوچک شدن به معنای ضعیف شدن نیست، بلکه به معنای چابک و منعطف شدن است. وقتی بحران‌ها بزرگ‌اند، ساختارهای سنگین و پرهزینه زودتر فرو می‌ریزند؛ اما کسب‌وکارهای کوچک و نوآور می‌توانند خودشان را راحت‌تر با شرایط وفق دهند.

حسینی علی آباد: با این توصیف، شما آینده مدیریت فرهنگ و هنر در ایران را بیشتر روشن می‌بینید یا تاریک؟

رفیعیان: سوال سخت و پرمناقشه‌ای است؛ ولی من آن را ترکیبی از هر دو می‌بینم. روشن می‌بینم چون ظرفیت‌های انسانی و خلاقیت در جامعه ایران بسیار بالاست؛ از موسیقی و سینما گرفته تا ادبیات و هنرهای تجسمی. تاریک است چون زیرساخت‌ها، سیاست‌گذاری‌ها، مدیریت‌ها و اقتصاد همیشه مانعی بزرگ بوده‌اند. آینده بستگی دارد که کدام‌یک دست بالا را پیدا کنند؛ خلاقیت جامعه یا موانع ساختاری.

هنرمندان، مدیران و در کل فعالان جامعه‌ی فرهنگی و هنری باید یاد بگیرند خودشان راه‌حل‌های خلاقانه بسازند، به نظرم حتی در دل بحران هم می‌شود یک «راه سوم» پیدا کرد؛ راهی که نه وابسته به حمایت‌های بزرگ دولتی باشد و نه اسیر رکود و نه اسیر تحریم و مسائل دیگر. ایرانیان بارها و بارها درطول تاریخ پر نشیب و درازشان این موضوع را ثابت کرده‌اند. ایرانیان همیشه برای بحران‌ها و فشارها، راه‌حل‌هایی یافته‌اند. آینده تاریک نیست، امید باید باشد.

حسینی علی آباد: شما از «راه سوم» در مدیریت فرهنگ و هنر ایران گفتید. می‌توانید نمونه‌هایی بیاورید از کسب‌وکارها یا گروه‌هایی که در همین شرایط سخت توانسته‌اند مسیر تازه‌ای بسازند؟

رفیعیان: خوشبختانه نمونه‌های الهام‌بخشی در ایران داریم. مثلاً در حوزه نشر، خیلی از ناشران کوچک به‌جای چاپ پرهزینه‌ی کتاب‌ها، سراغ انتشارکتاب‌های صوتی رفتند. چند اپلیکیشن ایرانی برای کتاب صوتی در چند سال اخیر توانسته‌اند مخاطب بسیار گسترده‌ای جذب کنند. این اتفاق نشان می‌دهد وقتی تقاضای سنتی کاهش پیدا می‌کند، نوآوری می‌تواند یک بازار تازه بسازد. در موسیقی هم همین روند را می‌بینیم. خیلی از گروه‌های جوان که امکان اجرای زنده در سالن‌های بزرگ نداشتند، کنسرت‌های آنلاین و نیمه‌آنلاین برگزار کردند. حتی بعضی از آنها با استفاده از اینستاگرام یا پلتفرم‌های داخلی توانستند مخاطب صدها هزار نفری پیدا کنند. شاید درآمدشان به اندازه کنسرت حضوری نباشد، اما در مقابل، محدودیت‌ها هم کمتر است و دسترسی به مخاطب جدید راحت‌تر.

حسینی علی آباد: به نظر می‌رسد این الگو بیشتر در حوزه مجازی اتفاق می‌افتد. آیا در فضای فیزیکی و واقعی هم نمونه‌ای از تاب‌آوری وجود دارد؟

رفیعیان: در فضای فیزیکی هم، بله. مثلاً در حوزه هنرهای تجسمی، تعدادی از گالری‌ها یاد گرفته‌اند که به‌جای برگزاری نمایشگاه‌های پرهزینه، فضاهای کوچک‌تر و جمعی راه بیندازند. حتی برخی از هنرمندان در تهران، کارگاه‌های خانگی خودشان را به فضای نمایش تبدیل کردند و به این ترتیب هزینه‌ها را کاهش دادند. همین مدل باعث شد که آثارشان هم به‌دست مخاطب برسد و هم حس نزدیکی بیشتری میان هنرمند و جامعه‌ی مخاطب شکل بگیرد. به نظرم برای مخاطبان و علاقمندان هنر، از نزدیک دیدن زندگی و خانه‌ی یک هنرمند بسیار جذاب هم هست.

حسینی علی آباد: این نمونه‌ها امیدوارکننده‌اند، اما آیا می‌توان گفت که چنین حرکت‌هایی در بلندمدت جایگزین ساختارهای سنتی خواهند شد؟

رفیعیان: نه الزاماً؛ معتقدم که ساختارهای سنتی مثل سالن‌های تئاتر، کنسرت یا کتاب‌فروشی‌ها همچنان اهمیت خواهند داشت و از سبد مصرف‌کنندگان، به طور کامل حذف‌شدنی نیستند؛ چون جوهره‌ی هنر اینچنین اقتضا می‌کند. اما آنچه در حال اتفاق است، نوعی همزیستی است. کسب‌وکارهای کوچک و حتی اینترنتی و مجازی، مثل یک لایه‌ی مکمل عمل می‌کنند که به فرهنگ امکان می‌دهد در شرایط سخت دوام بیاورد. این ترکیب، اگر درست مدیریت شود، حتی می‌تواند به تنوع بیشتر منجر شود. پس هم ساختارهای بزرگ برای رویدادهای رسمی می‌مانند، و هم فضاهای کوچک برای تجربه‌های تازه شکل می‌گیرند.

حسینی علی آباد: اگر بخواهید با توجه به همه مواردی که گفتید یک جمع‌بندی از وضعیت مدیریت فرهنگ و هنر در ایران امروز داشته باشید، شما وضعیت کنونی را چگونه توصیف می‌کنید؟

رفیعیان: وضعیت ایران امروز را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد؛ «خلاقیت در دل محدودیت‌ها.» واقعیت این است که بحران‌های اقتصادی، تحریم‌ها، تورم، محدودیت‌های قانونی و حتی فشارهای اجتماعی باعث شده‌اند مدیران فرهنگی و کسب‌وکارهای هنری دائم در شرایط دشوار تصمیم بگیرند. با این حال، چیزی که امیدوارکننده است، ظرفیت جامعه هنری ایران است که به جای تسلیم شدن، راه‌های تازه‌ای برای بقا و تعامل با مخاطب پیدا کرده‌اند. فضای مجازی، فعالیت‌های کوچک و محلی، کارگاه‌های خانگی، و شبکه‌سازی میان هنرمندان و فعالان فرهنگی، کنسرت‌ها و تئاترهای کوچک و یا نمایشگاه‌های خانگی و کوچک نمونه‌هایی از این تاب‌آوری هستند.

حسینی علی آباد: پس به نظر می‌رسد که شما تأکید دارید که تاب‌آوری، کلید بقاست. اگر بخواهید توصیه مشخصی به مدیران فرهنگی و هنری بدهید، چه می‌گویید؟

رفیعیان: من در جایگاه توصیه یا نصیحت نیستم. هنرمندان، اساتید، کارآفرینان و مدیران زیادی داریم که بسیار توانا و با درک قوی از شرایط هستند و با این شرایط به نحو احسن در حال اداره سازمان‌های خودشان هستند. ولی به عنوان یک همکار عرض می‌کنم که اول باید انعطاف‌پذیر باشند؛ یعنی آماده باشند که سریع تغییر کنند. همچنین باید تمرکز بر مشارکت مردم و مخاطبان داشته باشند، نه فقط بر اجراهای رسمی یا محصولات گران‌قیمت. معتقدم حتی در کوچک‌ترین پروژه‌ها هم می‌توان حس تعلق و خلاقیت ایجاد کرد. و در نهایت، نگاه بلندمدت را فراموش نکنند؛ یعنی امروز شاید مجبور باشند هزینه‌ها را کاهش دهند، اما هم‌زمان باید برنامه‌ای برای رشد و توسعه آینده داشته باشند.

حسینی علی آباد: به عنوان سوال پایانی و  با توجه به مطالبی که فرمودید، چشم‌انداز مدیریت فرهنگ و هنر در ایران را چگونه می‌بینید؟

رفیعیان: من معتقدم آینده روشن است، اما نه بدون تلاش، خلاقیت و نوآوری. شاید این صحبت من خیلی کلیشه‌ای و کلی‌گویی باشد، ولی جامعه‌ی ایران در حال یک پوست‌اندازی است، می‌توان گفت جامعه‌ی ما و به خصوص جامعه‌ی هنری ما، در حال تجربه‌ی‌گذار از دورانی همانند رنسانس اروپایی است. اینکه آینده چه می‌شود و این تغییرات به چه شکل هستند را نمی‌توان به قاطعیت گفت، ولی من خوشبین هستم. جامعه ایران، جوان، هنرمند و خلاق است و ظرفیت زیادی دارد. اگر مدیران فرهنگی و هنری ـ به خصوص مدیران بخش خصوصی ـ بتوانند ترکیبی از منابع همچون شبکه‌سازی، پروژه‌های کوچک و نوآوری‌های خلاقانه را مدیریت کنند، حتی در شرایط بحران، می‌توانند فرهنگ و هنر را زنده نگه دارند و رشد دهند. این یعنی تاب‌آوری، امید و توسعه هم‌زمان. در نهایت می‌توان گفت که فرهنگ و هنر در ایران امروز، صرفاً موضوعی تجملی برای زمان آرامش و صلح نیست، بلکه ضرورتی است برای بقای اجتماعی و امیدواری مردم کشورمان به آینده‌ای روشن‌تر و ایرانی آبادتر. هر مدیری که این را بفهمد و بر اساس آن عمل کند، می‌تواند تأثیری واقعی و پایدار ایجاد کند.