به گزارش کلام قلم، در ادامهی مصاحبه قبلی با موضوع «مدیریت فرهنگی در سایهی بحران» با جناب آقای دکتر مجید رفیعیان اصفهانی، هنرمند حوزههای موسیقی و عکاسی، مدیرمسئول موسسه فرهنگی هنری بستهنگار سپاهان، پژوهشگر و فعال حوزهی فرهنگ و هنر اینبار به موضوع «زنان و بازسازی فرهنگی ایران» میپردازیم. در ایران امروز، که فشارهای اقتصادی […]
به گزارش کلام قلم، در ادامهی مصاحبه قبلی با موضوع «مدیریت فرهنگی در سایهی بحران» با جناب آقای دکتر مجید رفیعیان اصفهانی، هنرمند حوزههای موسیقی و عکاسی، مدیرمسئول موسسه فرهنگی هنری بستهنگار سپاهان، پژوهشگر و فعال حوزهی فرهنگ و هنر اینبار به موضوع «زنان و بازسازی فرهنگی ایران» میپردازیم.
در ایران امروز، که فشارهای اقتصادی و اجتماعی، محدودیتهای فرهنگی و مهاجرت هنرمندان جوان، محیط فرهنگی را تحت تأثیر قرار داده، زنان هنرمند به عنوان یکی از ستونهای اصلی تابآوری فرهنگی ظاهر شدهاند. آنها نه تنها به حفظ و بازآفرینی فرهنگ کمک میکنند، بلکه با خلاقیت، ابتکار و شبکهسازی، همچون بزنگاههای تاریخ پر نشیب و فراز ایران، امید را در دل جامعه زنده نگه میدارند. این مصاحبه به بررسی نقش زنان در بازسازی فرهنگی ایران میپردازد؛ از محدودیتها و فرصتها گرفته تا شبکههای حمایتی و تأثیر مهاجرت و بازگشت بر فرآیندهای فرهنگی.
مصاحبه گر: دکتر سید محمدرضا حسینی علی آباد
حسینی علیآباد: شما در مصاحبههای پیشین از تابآوری فرهنگی و شبکههای مستقل هنری سخن گفتید. حالا اگر بخواهیم نگاه ویژهای به زنان داشته باشیم، به نظر شما، زنان هنرمند ایران امروز چه نقشی در بازسازی فرهنگی دارند؟
رفیعیان: ای کاش این سوالات را از یکی از زنان هنرمند و فعال کشورمان میپرسیدید؛ فکر میکنم پاسخهای بهتری دریافت میکردید. به باور من، زنان در ایران امروز نه فقط بازیگر، بلکه رهبران غیررسمی بازسازی فرهنگی هستند. آنها با وجود محدودیتها و فشارهای متعدد، پروژههای کوچک و بزرگ هنری را هدایت میکنند، آموزشگاه برپا میکنند، ارکستر رهبری میکنند، گروههای آموزشی ایجاد، و در شبکههای مجازی، آثارشان را به مخاطب میرسانند. نسل جوان زنان هنرمند ، در موسیقی، تئاتر، فیلم، هنرهای تجسمی، صنایع دستی و حتی در حوزههایی مثل ادبیات، به نوعی مدیریت فرهنگی از پایین به بالا را تجربه و عرضه میکنند. آنها نه منتظر حمایت رسمیاند و نه محدود به فضای سنتی، بلکه خودشان فضا میسازند، آموزش میدهند و معنا تولید میکنند.
حسینی علیآباد: به نظر میرسد فشارهای اقتصادی، اجتماعی و قشر سنتی هنوز مانعی بزرگ هستند. چگونه این زنان با این محدودیتها کنار میآیند؟
رفیعیان: این موضوع جدیدی نیست. حتی در غرب، بهخصوص بعد از انقلاب صنعتی این موضوع مشهود بوده و هنوز هم هست. شما به تعداد روسای جمهوری زن در سطح جهان نگاه کنید؛ به وزرا؛ به مدیران ارشد، و به همین ترتیب تمام کارها. حالا در برخی کشورهای در حال رشد و با تنوع فرهنگی متفاوت این موضوع پررنگتر میشود. در حوزهی فرهنگ و هنر هم همینطور است. واقعیت این است که فشارهای اقتصادی و محدودیت اجتماعی، کار زنان هنرمند را بسیار دشوار کرده است؛ اما نکتهی جالب اینجاست که آنها خلاقیت را راهی برای عبور از محدودیتها میبینند. به عنوان مثال برخی گروههای تئاتری کوچک در شهرستانها یا پروژههای موسیقی، بدون حمایت مالی گسترده، اما با سرمایهی اجتماعی و خلاقیت فردی، فعالیت میکنند. در شهر ما، اصفهان، زنان نوازنده و یا عضو گروههای کُر، سالهای سال اجازهی اجرای صحنهای را به دلایل کاملاً سلیقهای برخی افراد دستاندر کار نداشتند! اما آنها متوقف نشدند. در این سالها از فرصت استفاده و در حوزههای دیگر خود را قویتر کردند. زنان هنرمند، با شبکهسازی و گاهی همکاریهای جمعی، یک اکوسیستم کوچک فرهنگی تابآور ایجاد کردهاند که به نوعی جای خالی نهادهای رسمی را پر میکند.
حسینی علیآباد: در این مسیر، آیا زنان هنرمند حس نمیکنند که هنوز در ایران جایگاه و ارزش واقعی خود را ندارند؟! با این صحبت ها، آیا بخش زیادی از آنها به فکر مهاجرت نمیافتند؟!
رفیعیان: همه که نمیتوانند مهاجرت کنند؛ وابستگیهای مختلف هم هست. اما، بخشی از زنان هنرمند، همچنان در ایران میمانند و فعالیت میکنند، چون حس تعلق، هویت فرهنگی و یا حس رسالت اجتماعی قوی دارند. اما گروهی دیگر، بهویژه کسانی که به دنبال رشد حرفهای و آزادی خلاقیتاند، تا جایی که بتوانند، مهاجرت میکنند. با این حال، تجربه نشان داده که حتی افراد مهاجر، با پروژههای مختلف، همکاریهای بینالمللی و بازنمایی فرهنگ ایرانی در خارج، همچنان در بازسازی فرهنگی ایران سهیماند. پس مهاجرت، به معنای قطع رابطه با خانهی پدری و ماممیهن نیست؛ بلکه بخشی از یک چرخهی گستردهی فرهنگی است که به پویایی و تابآوری شبکههای هنری کمک میکند. هر چند بدیهی است که اگر شرایط مهیا باشد، افراد بسیار کمی تمایل به مهاجرت دارند.
حسینی علیآباد: به نظر شما، شبکههای حمایتی زنان چگونه عمل میکنند و چه تأثیری بر تابآوری فرهنگی دارند؟
رفیعیان: این شبکهها گاهی شکل رسمی ندارند؛ مثل بعضی از انجمنها، یا گروههای هنری کوچک، یا حتی صفحه های مجازی که زنان هنرمند در آن تجربیات و پروژههای خود را به اشتراک میگذارند. در مصاحبهی قبل دربارهی تابآوری صحبت کردیم؛ گفتیم که در شرایط بحران اقتصادی و اجتماعی، این شبکهها همانند یک «پالایشگاه امید» عمل میکنند. شاید بدون آنها، بسیاری از زنان هنرمند حتی فرصت شروع کار هم نداشتند یا به طور کلی دیده نمیشدند.
حسینی علیآباد: نقش آموزش هنر در این میان چیست؟ آیا زنان میتوانند از طریق آموزش، نسل بعدی را نیز تابآور کنند؟
رفیعیان: قطعاً. آموزش هنر امروز، به ویژه آموزشهایی که زنان مدیریت میکنند، فراتر از مهارت فنی است. آنها دانسته یا ندانسته، با کار و تلاش و حرکتشان، به نسل جدید یاد میدهند چگونه جهان را ببینند، چگونه صدا داشته باشند و چگونه امید بسازند. در بسیاری از کارگاههای کوچک، حتی در شرایط اقتصادی دشوار امروز، زنان به کودکان و نوجوانان هنر میآموزند و به آنها اعتماد به نفس میدهند. این کار، نوعی سرمایهگذاری اجتماعی و فرهنگی است که در طولانیمدت تابآوری جامعه را تضمین میکند.
حسینی علیآباد: چطور زنان هنرمند میتوانند با نسل جوان تعامل کنند تا جریان تابآوری فرهنگی ادامه پیدا کند؟
رفیعیان: راهکار اصلی، ایجاد فضای گفتوگو و همکاری است. نسل جوان به دنبال ایدههای جدید و تجربه است. وقتی زنان هنرمند پروژههای مشترک با آنها اجرا میکنند، نه تنها مهارتهای هنری منتقل میشود، بلکه حس تعلق به فرهنگ و امید برای ادامهی مسیر نیز منتقل میشود. به عنوان مثال یک گروه موسیقی کوچک میتواند در شهرهای کوچک موسیقی زنده اجرا کند و نسل جوان را همراه خود کند. البته در کشور ما که همهی فعالیتها منوط به گرفتن مجوز از مراجع ذیصلاح است، باید ساختارهای رسمیِ درونِ حاکمیت به اهمیت این رویدادها و تأثیر آن بر تابآوری اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ـ در شرایطی مثل جنگ یا بحرانهای اقتصادی ـ، واقف باشند و برگزاری این رویدادها را تسهیل کنند.
حسینی علیآباد: آیا هنر زنان، بهویژه در شرایط فعلی ایران، تأثیری بر امید جمعی جامعه دارد؟
رفیعیان: بدون شک بله. وقتی زنان و دختران ما در فضاهای کوچک یا بزرگ، حتی با محدودیتهای شدید، آثار هنری خلق میکنند، این آثار پیامآور امید، خلاقیت و مقاومت میشوند. مردم هم وقتی میبینند زنان و مردان، با وجود همهی محدودیتها، ادامه میدهند و معنا تولید میکنند، خودشان انگیزه میگیرند. می توانم بگویم که هنر زنان نه فقط زیبایی خلق میکند، بلکه به نوعی نسخهی ضد بحران برای جامعه است. هر بار که اثری اجرا میشود یا اثری منتشر و نمایش داده میشود، امید در دل مخاطب زنده میشود.
حسینی علیآباد: با توجه به تمام بحثهای قبلی، به نظر شما نهادهای رسمی چگونه میتوانند از تلاشهای زنان هنرمند حمایت کنند و تابآوری فرهنگی را تقویت کنند؟
رفیعیان: به نظر من، سیاستگذاری فرهنگی در ایران امروز باید از سیاستهای امنیتی، کنترلی و دستوری، به سیاستهای حمایتی تغییر کند. حمایتهای حاکمیت برای شهروندانش میتواند بسیار ساده، اما کمککننده باشد. فراهم کردن فضاهای امن برای اجرا و آموزش، ارائهی امکانات زیرساختی دیجیتال و شبکهای، و یا ایجاد دسترسی به تجهیزات. اگر دولت و نهادهای رسمی اجازه دهند که خلاقیت زنان جریان آزاد داشته باشد، تاثیرشان بسیار بیشتر از هر سیاست دیگری خواهد بود و در بلندمدت منجر به توسعهی پایدار در کشور خواهد شد. زنان هنرمند نشان دادهاند که میتوانند تابآوری فرهنگی را شکل دهند.
حسینی علیآباد: با توجه به تجربه و مشاهدهی خودتان، آیندهی نهادهای فرهنگی در ایران را چطور میبینید، به ویژه نهادهایی که زنان نقش اصلی در آنها دارند؟
رفیعیان: واژهی نهاد، بسیار واژهی ظریف و عمیقی است. اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم، باید از نهادها شروع کنیم. چارهای نداریم. بهنظر من، آیندهی نهادهای فرهنگی و هنری، به ویژه آنهایی که زن محورند، بستگی به دو عامل کلیدی دارد؛ انعطافپذیری و شبکهسازی. نهادهای کوچک و مستقل که توانایی سازگاری با شرایط اقتصادی و اجتماعی را دارند، میتوانند به هستههای تابآوری فرهنگی تبدیل شوند. این نهادها، چه رسمی باشند چه غیررسمی، میتوانند به شبکهای از امید و خلاقیت در سراسر کشور تبدیل شوند.
حسینی علیآباد: میتوانید واضحتر توضیح دهید؟
رفیعیان: من یک مثال عینی از شهرم میزنم. در شهر اصفهان، یک نهاد تقریباً صنفی توسط فعالان حوزهی آموزش موسیقی، در قالب یک انجمن و با مجوز رسمی تأسیس شده است. این انجمن نهادی است فرهنگی که اعضای آن برای بقاء باید دو نکته را در نظر داشته باشد؛ اول انعطافپذیری، به عبارتی تعامل سازنده و در عینحال مطالبهگر با مراجع بالادستی یا انعطاف در شرایط بحرانی مختلف؛ و دوم سعی در شبکهسازی، یعنی ارتباط گستردهتر با سایر انجمنها، هنرمندان یا مدیران بخش خصوصی.
حسینی علیآباد: نقش زنان در بازآفرینی هویت فرهنگی ایران امروز چگونه است؟
رفیعیان: زنان در حال بازآفرینی هویت فرهنگی ایران هستند؛ نه به شکل رسمی و دولتی، بلکه از دل تجربههای زیسته، هنر مستقل و فعالیتهای مردمی. آثار زنان هنرمند، همهوهمه، نوعی روایت جدید از فرهنگ ایرانی ارائه میدهد. روایتی که تابآوری، امید و خلاقیت را در دل محدودیتها نشان میدهد. به نظرم، اگر صفت «نگهبانان فرهنگ و هنر» را به زنان امروز ایران بدهیم، اغراق نکردهایم. آنها به جامعه یادآوری میکنند که فرهنگ زنده است و هنوز میتواند امید بسازد، حتی در سختترین شرایط.
حسینی علیآباد: ضمن تشکر از شما بابت شرکت در مصاحبهی سوم، در یک جمعبندی چه میگویید؟
رفیعیان: میتوان به جرأت گفت که زنان هنرمند در ایران امروز، ستون اصلی تابآوری فرهنگی هستند. من ایمان دارم که زنان هنرمندِ امروز ایران، در دل بحران و محدودیتها، امید را زنده نگه داشتهاند. آنها امید میآفرینند. سیاستگذاری فرهنگی و نهادهای رسمی، اگر با این جریان همسو شوند و کمترین حمایت را فراهم کنند، میتوانند مسیر بازسازی فرهنگی را تقویت کنند و امید جمعی را در جامعهی ایرانی پایدار نگه دارند.